کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن صرامی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

با سـرت آمـده‌ای داغ تـنت را چه كنـم            پس گرفتم سر تو، پیـرهنت را چه كنم

شام تا كـربـبـلایـت شده بیـن الحرمیـن            سر در آغوش من اما بدنت را چه كنم


غصه‌ام غارت خلخال و النگوها نیست            مانـده‌ام اینـكه عـقیق یـمنت را چه كنـم

خیزران خورده‌ترین رأس جدا از بدنی            خون خشكـیده كـنار دهنـت را چه كنـم

فرض كن بوسۀ من مرهم لب های تو شد            زلف در هم شده و پرشكنت را چه كنم

خواب ده اسب و تنت را همه شب می بینم            روضه‌های بـدن بی كـفـنت را چه كنـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

میهمان بودی و جا داد تو را كنج تنور            رسم مهمانی و این سوختنت را چه كنم

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روى دیوارِ خرابه نـقش غربت مى‌كنم            ناخوشی‌ها را عزیزم! با تو قسمت مى‌كنم

نه غذایى و نه آبى و نه حتى جاىِ خواب            اینـچنـین هستم ولى بابا قـناعت مى‌كنم


بعدِ هر دُشنام از خولى و زجر و حرمله            مى‌نشینم گوشه‌اى با عمه صحبت مى‌كنم

دستِ دخترها كه در دستِ پدرها مى‌شود            در خودم سر مى‌بَرم؛ با خویش خلوت مى‌كنم

دخترانِ شام با من بى وفایـى مى‌كنـنـد            هر چقدر هم كه به آنها من محبت مى‌كنم

از تو دلگیرم پدر؛ من را ندیده رفته‌اى            لكنت من را ببخش بابا..جسارت مى‌كنم

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ارثـی ز یـاس طایـفـه بی‌شک نـداشتم            بـر پهـلـویـم اگـر گـل میـخک نـداشتم

بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد            بعـد از تو هـیـچ روز مبارک نـداشتم


لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت            پـیـراهـن کـبـود و مـشـبّـک نـداشـتـم

گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست!            بابا به عُـجب باطـنـشان شک نـداشتم

با دخـتـران شـام اگـر حـرف مـی‌زدم            دست خودم نـبـود، عـروسک نـداشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت            پـیـراهـنـی کـبـود و مشـبّـک نـداشـتم

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

انـگـار روح فـاطـمه در او دمیـده بود            آئـیـنـه‌ای کـه دیـده عــالـم نـدیـده بــود
هنـگـام خواب در بـغـل عـمه زیـنـبش            دخـتـر نـگـو بگـو ملکـی آرمـیـده بود


از هر طرف پدر به تماشاش می‌نشست            از بس که او به حضرت زهرا کشیده بود
یادش به خیر آن شب جشن سه سالگیش            بـابـا دو گـوشـواره زیـبـا خـریـده بـود
یـادش بـه خــیـر روز تـولـد بـرای او            زینب بـراش چـادر مشکـی بریـده بود
چادر به سر که کرد دل خانواده رفت            گـویـا که مهر در شبِ تیـره دمیـده بود
آورد سیـنـه ریـز قـشنـگـی عمو براش            خوشبخت تر ز او به خدا کس ندیده بود

بعد از پدر به سیـنـه او غـم سپرده شد
افسوس هر چه داشت به تاراج برده شد

حالا به روی خاک خـرابه فـتاده است            طفلی که بیش از همه زخمی جاده است
حالا نه گوشواره به گوش و نه سینه ریز            بر سیـنـه داغ خاطره‌ها را نـهاده است
در گـوش های دخـترک کوفه دیده بود            آن گـوشواره‌ها که پدر هدیه داده است
آن که به بوسۀ پدر از خواب می‌پریـد            کـارش به تازیـانـه و سیـلی فتاده است
ازبس گـرفته سیلی از او نـور دیده را            کـم سـو ترین سـتارۀ این خانـواده است
روزی غـزال خانـۀ ارباب بود و حال            زینب شده عصایش اگر ایـستاده است
او که هـمیـشه شانـه عـباس جـاش بود            در زیـر دست و پا چقـدر اوفتاده است

این غصه‌اش نبود که دشمن مرا زد است
تنـها غمش همین شده بابا نـیامده است

آنـقـدر گـوشۀ ویـرانـه روضه خـوانـد            آخر به بزم گـریـۀ خود شاه را کـشانـد
می‌خـواست از ادب بـرود پیـشـواز او            خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند
تا که رسید دور پدر گشت و گشت و گشت            بر روی خویش لطمه زد نوحه خواند و خواند
فرشی نـداشت پهـن کـنـد پیـش پای او            سر را به روی زلف پریشان خود نشاند
آهـسـتـه و بــریـده بـریـده ســلام کـرد            این لکـنت از سیاهی شب یادگـار ماند
هر زخم را که دید نفس سخت تر کشید            هـنـگـام دیـدن لـب بـابـا نـفـس نـمـانـد
این لب هزار بار مرا بوسه داده است            این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند

او رفت و هیچ وقت جدا از محن نـشد
مـثـل حـسیـن کـنـج خـرابه کـفـن نـشد

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

من پـیـر شدم عـمّه خـمید آخرِ عمری            در کنج خـرابه چه کـشید آخرِ عمری

جا داشت بمـیـریم که بـانـوی وقـارت            هـمراه سر و نیـزه دویـد آخرِ عـمری


اشکش وسط حلقه اشرار که می‌ریخت            عـباس به دادش نـرسـیـد آخر عمری

نـشنـیده بگـیر حرف دل دخـترکت را            در بزم شراب عـمه بُـرید آخرعمری

حق دارد اگر گریه کند بعد تو هرشب            چشمی‌که به جز روضه ندید آخر عمری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زنجیر به دست آمد و بی معجری‌اش دید            بی‌حـرمتی مـوی سـپـیـد آخـرِ عمری

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

کمی دلتنگم و دارم کمی با تو سخن بابا            بـبخـشم نیست در پـایم تـوان پا شدن بابا

نه مانده نا برای من نه نائی در نوای تو            کتک ها خورده‌ام بی‌حد نمانده جان به تن بابا


گلایه دارم از زجر و گلایه دارم از خولی            مرا زد پیش تو بابا تو را زد پیش من بابا

سحر در خواب خود دیدم برایم چادر آوردی            به جایش هدیه کردم من به تو یک پیرهن بابا

نمیخواهم کفن اصلأ چرا که دیشب از عمه            شنـیـدم بـوریا آخـر برایت شد کـفـن بابا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن افتادن حضرت رقیه از ناقه و دنبال او رفتن توسط زجر و ... حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

زدن‌هایش که جای خود چه دادی زد سرم آن شب            ندیدم مثل زجر اصلأ کسی را بد دهن بابا

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : امیرحسین آکار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قـطره می‌آید درِ این خانه دریا می‌رود            کـور مـاد رزاد می‌آیـد مسـیـحا می‌رود

ابتدا معـراج هم پشت در این خانه بود            هر که بالا میرود بی‌شک از اینجا می‌رود


هر که آداب گـدایی را رعـایت می‌کند            خـشت هم باشد اگر تا به ثـریا می‌رود

گریه‌کن از آب در می‌آید آخـر عاقـبت            هـر که زیـر پـرچـم اُمّ ابـیـهـا مـی‌رود

لاجرم وقتی پسرها مثل حیدر می‌شوند            دختر این طایفه قطعاً به زهرا می‌رود

کربلا تفـسیر کوتاهی‌ست وقتی اکبری            بـا قـد رعـنـا می‌آیـد اربـاً اربـا می‌رود

خواهرى در کوفه بین خطبه ساکت می‌شود            قاری‌اش از منـبر نیزه که بالا می‌رود

بی گمان جام شراب از ترس رنگش می‌پرد            آن زمـانی که رقـیه سمت سـقا می‌رود

خواب های هر شبش تعبیر شد پایان کار            از خـرابه دخـترک هـمراه بابا می‌رود

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

بـعـد تو مـیـان شـعـلـه‌هـا و دود            گُـل‌های خـیـمه شدن یـاس کـبود
میـدانی بابا من از چی دلخـورم            ما بودیم، حرمله بود، عـمو نبود


دیگه از غـارت گـوشـواره نگـم            دیـگـه از درد گـوش پـاره نـگـم
حال و روز ربـابُ خودت ببـین            دیـگـه از غـارت گـهـواره نـگـم

شمع عـمرم داره سوسـو میـزنه            مـنـو هی دشـمـن بـد خـو میـزنه
حـرمـلـه خــبــر داره کـه سـیّـدم            لـگـدا شـو سـمت پـهـلـو مـیـزنـه

صـد دفـه جـانـم رسـیـده به لـبـم            بـعــد تـو پــائـیـن نــیـامـده تــبـم
دست به دیوار می‌گیرم تا پا بشم            هـمـیـن هم مـدیـون عـمـه زینـبم

شـبهـا ضرب سـیـلی افـطار منه            شـاهـدم این چـشـم‌های تـار مـنه
گوش اون دختری که زد منو رفت            ببین از رو نیـزه، گوشوار منه؟

هی بهـم میگـن: آخه تو دخـتری            کو بابات که اینطوری دربه دری؟
قـربان سرت برم، غـصه نخور            رو نـی‌اَم از هـمـه بـابـاها سری

اگه دشـمنت به ما خـارجی گفت            اگه از سیلی رو گونه گل شکفت
اگـه پـای نـیـزه مـا رو مـی‌زنـن            فـدای سرت، تو از نیزه نیـوفت

زنـدگی بـی‌تـو دیـگـه درد سـره            ایـن روزای مـن روزای آخــره
جـان نـمی‌دم بـابـا تا نـبـوسـمـت            خـرابـه مـنـتـظــرم، یـادت نــره

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من            پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من

اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم            اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من


به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب            به محمل خطبه‌ها با عمّه طوفان کردنش با من

همین‌ که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم            خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من

به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم            اگر می‌خندد آن نامرد‌ گریان کردنش با من

من از این شهر و این ویران زیارتگاه می‌سازم            مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد            بجای من بگو با او که جبران کردنش با من

شنیدم که سراغت را رُباب از عمّه می‌گیرد            به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من

نمی‌آید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو            عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر            قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر

خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی            هـمـۀ غـصـۀ مـن بی‌خـبـری بـود پـدر


بعد‌ تو رفت به غارت همۀ حاصل من            بعد تو قسمت من خون جگری بود پدر

سایه‌ات بر سر نی سـایۀ روی سر من            سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر

من کـه از شـام فـقـط خـاطـرۀ بـد دارم            سـفـر شام عـجـب بد سـفـری بـود پـدر

سر بـازار، سر کـوچه، سر هر گـذری            بعـد تو قـسـمت ما در به دری بود پدر

کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام            قــصـۀ آبــلــه و پـای پَــری بــود پـدر

من اگر زنده‌ام از معجزۀ زینب توست            هـمه جـا بر تن زارم سـپـری بـود پدر

به سر ما سرِ سرنیزۀ دشمن می‌خـورد            اگر از داغ تو چـشـمان تـری بود پـدر

مـاجـرایی شده پـیـدا شـدن این لـب تـو            نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

من هـم شبـیـه مـادرم زهـرا به سختی            پا می‌شوم از جـای خود اما به سختی

بعد از سـر تو قـاتـلـت بـال مـرا چـیـد            پَـر می‌زنم از شـام عاشـورا به سختی


آرامشم بعد از تو دیگر رخت بربست            گفتم به خود می‌افتم از فردا به سختی

آب خـوشی پـائـین نـرفـتـه از گـلـویـم            من خون دل هم میخورم حتی به سختی

وَ نَحنُ مَثبورونَ مَطرودونَ...ای وای            قـومی نـیـفـتـاده‌ست مثل ما به سخـتی

با استـخـوانِ مـویه کـرده مـویه کـردم            خود را کشاندم در دل صحرا به سختی

خـورد و خـوراکـم شد لـگـد با تازیانه            روز رقـیـه شـب نـشـد الا به سـخـتـی

مـثل لـبان تـو تـن من هـم کـبـود است            یک جای سالم می‌شود پـیـدا به سختی

تـو روی نـی بـودی و من با تـاول پـا            سـویت قـدم بـرداشـتـم بـابـا به سخـتی

دامان خود را فرش راهت کردم از شوق            تا از طـبق برداشـتم سـر را به سختی

این حجم اشک و ناله و دلـتـنگی‌ام را            دارد تـحـمـل می‌کـنـد دنـیـا به سخـتی

پهـلـو به پهـلـو می‌شوم شـاید بخـوابـم            آنـگـونه که انـسـیةالـحـورا به سخـتـی

کـاری نـدارد از لـبت بـوسـه گـرفـتـن            من بوسه می‌گیرم ولی حالا به سختی

جان کـنـدن راحـت به طـفـل تو نیـامد            جان می‌کنم با این جراحت ها به سختی

غـسـالـه غـسـلم می‌دهـد امـا به اکـراه            غـسـاله غـسـلم می‌دهـد امـا به سخـتی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد

بیـش از همه دنبال انگـشت تو گـشـتم            در نیمه‌های شب تک و تنها به سختی

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

به جز این درد که در قسمت بازو دارم            دو سه تا زخم در این گوشۀ ابـرو دارم

آنـقـدَر زد که هـمـین اول عُـمـری بـابـا            مثـل زهـرا شـده‌ام دست به پـهـلو دارم


برد سنجـاق سرم را وسـط کوچه کسی            در عوض لختۀ خون در دل گیسو دارم

بهـر اینکـه تو بـبـافی و مـرا نـاز کـنی            انـدکی جان پـدر در سر خـود مو دارم

و خلاصه… کـمری تا و تنی لـرزان و            دیـده‌ای تـار، از آن قـامـت دلـجـو دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان جعلی افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر به سراغ او .... حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خـواب دیـدم که صـدای قـدم زجـر آمـد            خـــاطـــرات بـــدی از آمـــدن او دارم

آه، هر روز در این قـافـلـه لـرزیـدم بـا            غـصه‌هایی که از آن دلـقک بد گو دارم

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پس از تو دام بلا قـسمت صنوبر شد            کـبـوترِ سرِ دوشت پـرید و‌ پـرپر شد

بجای نـاز کـشـیدن، کـشـید مـویـم را            کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد


تـمام راه به من نـان خـشک می‌دادند            زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد

صدا زدم ابـتـا! کعـب نی جوابم داد!            حریف من نشد و سیلی‌اش مکرر شد

شلـوغی سر بازار دخـترت را کشت            چه چشمهای بدی! عمه سوخت مضطر شد

لبـم فـدای لب تو! سـرم فـدای سـرت            که هرچه شد به من زار با تو بدتر شد

خبر بده به نجف! شام‌ را به‌هم ‌زده‌ام            نگـو رقـیـه! رقـیـه عـلـی دیـگـر شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شأن اهل بیت و تشبیه نکردن آنان به حیوانات تغییر داده شد

پس از تو دام بلا قـسـمت کـبـوتر شد            کـبـوترِ سرِ دوشت پـرید و‌ پـرپر شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من!            حریف من نشد و سیلی‌اش مکرر شد

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چـون نـهـادی که بـی‌گـزاره شـده            گــوش تــو بـی‌دلــیــل پــاره شـده

آخــریـن راه کـه شـده‌سـت فــرار            اول راه و، راهِ چـــــــاره شـــــده


بـی‌ عـلـی آنـقَـدَر سَـبُـک شـده کـه            لـفــظ گــهــواره گــاهــواره شــده

صورت از رنگ نه، که رنگ کبود            خود از این صورت استعاره شده

مــوی تـو بـا حــسـاب خـاکـسـتـر            کـهـکــشـانـی پُـر از سـتـاره شـده

گـوش‌هـایت دو بیت یک غـزلـنـد            غـــزلــی کـه چـهــار پــاره شــده

رو به پـائـین چـنان ‌کـشـیـده شـده            که خـود گــوش گــوشــواره شـده

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـرت به دامـن این شـاهـزاده افـتاده            ز فـرط غـصـه و غـم بی‌اراده افتاده

کنون که نوبت من شد پدر، دو دستانم            کــنــار رأس تـو بـی‌اسـتـفـاده افـتـاده


بیا سـؤال مکـن گـوشـواره‌ام چه شده            خـیال کن که شـبـی بـین جـاده افـتاده

بگو ترک ترک زخم صورتت از چیست؟            مگو به من که کمی خط ساده افتاده!

ز چرخ شکوه کنم، چون به ساربان گفتم:            کـه زیـر پــای ســواره پـیـاده افـتـاده

جواب داد: که ساکت شو خارجی! به رخم            ببـین که نقـش دو دست گـشاده افتاده

شـبـیـه مـادرت اول شـهـیـده‌ام بـابـا؟            گـمـان کـنـم بـه دل خـانــواده افـتـاده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد، اصلا شایسته و صحیح نیست که اهل بیت را شراب بدانیم.

سـرت به دامـن این شـاهـزاده افـتاده            به دسـت پـیـر خـرابـات بـاده افـتـاده

مدح و شهادت حُر بن یزید ریاحی

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

آزاد مردی از عرب سر در گریبان می‌رسد            نزد حسین فـاطمه حرّ پشـیمان می‌رسد

غمگین دل و خونین بصر، خسته ز هر جرم و خطا            با سوزِ حال و نغمۀ مولا حسین جان می‌رسد


او توبه می‌دارد طلب از لطف مولایش حسین            بهرِ شفاعت دم به دم با ذكرِ قرآن می‌رسد

پا در حریمِ عاشقی گم كرده حالِ سینه را            پژمرده و زخمی کنون از دردِ عصیان می‌رسد

یابد ز پـور فاطمه انوارِ درسِ معـرفت            با حزن و اندوه خودش، با چشم گریان می‌رسد

در پیش روی كودكان سرخ است روی او ز شرم            آزادۀ دست حسین با اشك چشمان می‌رسد

كشكول بر دست آمده در بارگاه شاه دین            هچون گدای عاشقی بر تخت سلطان می‌رسد

می‌آید از اهل حرم غم را رها سازد ولی            ناگه میان خیمه‌ها زینب پریشان می‌رسد

اشکش روان، عمرش خزان، در این بیابان غریب            از خیمه‌های این حرم سوز یتیمان می‌رسد

حرّ با دلِ آزرده‌اش رو سوی میدان می‌كند            جان را فدا می‌سازد و حرّ نزد یزدان می‌رسد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تا که فـرمـود رسـیـدیم عـلَم را کـوبـید            یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید
بر رویِ سینۀ خود تیِغ دودَم را کـوبید            بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کـوبید


بـیرق افـراشته شد، بـاد تکـانـش میداد
کیست این مرد که یک دشت نشانش میداد

زانـویش خم شده و هست مُهَیا خانـوم            بـا ادب گـفـت عـلمـدار بـفرما: خانـوم
آمد از محملِ خود حضرت زهرا، خانوم            دست بگـذاشت رویِ شانـۀ سقا خانـوم

گـرد او پنـج برادر همه می‌چرخـیدنـد
پنـج تن دورِ سرِ فـاطمه می‌چرخـیدنـد

چو بزرگـیش قسم در همۀ عالم نیست            پردۀ محـملش از پردۀ کـعـبه کم نیست
گرچه در سایۀ عباس نشان از غم نیست            شُکر مَحرم پُر و یک دیدۀ نامحرم نیست

گرچه مانند عـمو دور و بَرِ زینب بود
هرچه غم بود فقط بر جگرِ زینب بود

مـادرش آه امان از دلِ زینب می‌گـفت            هـمـۀ راه امان از دلِ زیـنب می‌گـفـت
گاه و بی گاه امان از دلِ زینب میگفت            سخت جانکاه امان از دلِ زینب میگفت

وای من روز دهـم شد، برادر چه کنم
جگـرم سوخته، بـا نـالۀ مادر چه کـنـم

مـی‌زَنـد شـور دلـم تـاب نـدارد ایـنـجـا            دل پــریــشـانـی‌ام آداب نــدارد ایـنـجا
جانِ من جـان رُبـاب آب نـدارد ایـنـجا            بـچـه بـیـدار شـده خـواب نـدارد اینـجا

به لبـش پـیـشِ تو لبـخـنـد نـمی‌آید وای
گـریـۀ اصغـرمـان بـنـد نـمـی‌آیـد وای

حرفِ این دخترکان است از اینجا برویم            ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم
کـوچـۀ مـادرمـان خانـۀ زهـرا بـرویـم            باشد آقـا هـمه‌اش حـرفِ تو اما بـرویم

دست ما نیست عطش بِین حـرم اُفتاده
مُردم از غـم چه کـنـم بـد به دلم اُفتاده

همۀ فکـر و حـواسم به تو باشد برگرد            قبل از آنکه به سَرَت شمر بیاید برگرد
به عـروسِ تو قـسم حرمله آمد برگـرد            کاش بر تیر خودش زهر نمیزد برگرد

کـاش دوریِ شما قسمت خواهر نـشود
زینبت کـاش که بی پنـج بـرادر نـشود

عزم کردی نروی کاش خزان برگردد            لااقل گو که از آن جمع سنـان برگردد
زودتر از همه آن تیر و کمان برگردد            چشمِ آن جمعیت از سمتِ زنان برگرد

سایۀ روی سـرم از سـرِ اطـفـال مَـرو
تا‌ که من زنـده‌ام آقـا لـبِ گـودال مَـرو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر با توجه به ابیات بعدی شعر جهت جلوگیری از تحریف و نزدیک شدن مطالب با روایات معتبر تغییر داده شد لذا  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

رفت در پیشِ برادر که برادر چه کنم           جگـرم سوخته، بـا نـالۀ مادر چه کـنـم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا

شاعر : جواد هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من ندانم چه حساب است، بیا برگردیم            که دلم در تب و تاب است؛ بیا برگردیم

نـام این دشـت زد آتـش به غـم‌آبـاد دلـم            این چه خاک است؟ چه آب است؟ بیا برگردیم


جلوۀ روی تو در مردمک چشم من است            تا که این عکس به قاب است، بیا برگردیم

نکـند بی‌تو از این معـرکه برگـردم من            هجر، سرگرم شتاب است، بیا برگردیم

بین اینان که ز صخره دلشان سنگ‌تر است            سـنگ بر آیـنه باب است، بـیا برگردیم

ما همه تـشـنۀ دیدار تو و طرح عـطش            نقشه‌اش نقش بر آب است، بیا یرگردیم

دخترت چشم به من دارد و گوید: عمّه!            تا عـمو پا به رکاب است، بیا برگردیم

: امتیاز

ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

رویِ زانـویِ بـرادر پا اگـر بـگـذاشته            آفـتاب انـگـار مـنّت بر قـمـر بگـذاشته
دستها را رویِ دوشِ دو پسر بگذاشته            آنکـه رویِ شانـۀ عـباس سر بگـذاشته


دورِ او از عون و جعفر اکبر و قاسم پُر است
شُکر گِردش از جوانانِ بنی‌هاشم پُر است

جبرئیل اینجاست تا خانوم فرمایش کند            تا حسینَش هست او احساسِ آرامش کند
تا که آرام است دنیا درکِ آسایش کـنـد            تا بیاید عمه‌جان باید عمو خواهش کند

تاکه عباس است خانم خواب راحت می‌کند

شکر حق در سایۀ او استراحت می‌کند

دست او که نیست دل غم رویِ غم می‌ریزَدَش            نـامِ اینجا را مَبَر وقتی بهم می‌ریزَدَش
چشم‌ها خونِ جگر در هر قدم می‌ریزَدَش            بیشتر او را بِهَم طفلِ حرم می‌ریزَدَش

خیمه برپا می‌کنند و روضه برپا می‌کند
می‌نشیند گوشه‌ای هِی وای زهرا می‌کند

ناله زد تا زد قدم: دیدی چه آمد بر سرم            گفت در بینِ حرم: دیدی چه آمد بر سرم
چیست اینجا غیرِ غَم دیدی چه آمد بر سرم            مادرم ای مادرم دیدی چه آمد بر سرم

با زبـان حـال گـوید آه: بـرگـردان مرا
مُردم از دلشوره از این راه برگردان مرا

این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد            کودکِ شیرخواره دارد جانِ زینب بازگرد

دختری مه پاره دارد جانِ زینب باز گرد            درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد

وای از این سرزمین شیرِ رُبابت خُشک شد
تیرهاشان را ببین شیرِ رُبابت خُشک شد

داد زد شامِ دهم ای وای می بینی چه شد            بچه‌ها را کرده گُم ای وای می بینی چه شد
نعلِ تازه زیرِ سُم ای وای می بینی چه شد            وَیلَنا مِن بَعدِ کُم ای وای می بینی چه شد

گفت با طفلانِ در آتش عـلیکـم بالفرار
زود گیرَد مویِ سر آتش علیکم بالفرار

میزند رویِ سرش دیگر نمی‌دانم چه شد            شعله ور شد چادرش دیگر نمی‌دانم چه شد
خاک خورده معجرش دیگر نمی‌دانم چه شد            مانده او با مادرش دیگر نمی‌دانم چه شد

ناقه‌اش عریان ولی جمعِ بنی‌هاشم نبود
با حـرامـی بود اما اکـبر و قـاسم نـبود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تاکه عباس است خانم خواب راحت می‌کند            او فقـط در سایۀ او استراحت می‌کـنـد

گـفت با دلـواپـسی با آه: برگـردان مرا            مُردم از دلشوره از این راه برگردان مرا

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. به هیچ وجه شایسته نیست اهل بیت را بیچاره و آواره بنامیم و لازم دقت بیشتری در کلمات بکار برده شده داشته باشیم

این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد            مادری بیچاره دارد جانِ زینب بازگرد

زینـبی آواره دارد جانِ زینب بازگـرد            درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

میزند رویِ سرش دیگر نمی‌دانم چه شد            بوسه زد بر حنجرش دیگر نمی‌دانم چه شد

ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

می‌رسد ناله و آه از طرف عـرش خـدا            شد حـسـیـنـیه گـریه هـمۀ ارض و سما
همۀ عـالمیان غـرق غـم و شور و عزا            روضه‌خوان فاطمه و گریه کُنش عالم‌ها


که رسید است حـسین بن عـلی کربـبلا

کاروانی که پُر از نور خداوند جلی‌است            کاروانی که پُر از جلوه عشق ازلی‌است
پـیـش درگـاه خـدا قـافـلـه بی مثلی‌است            کاروانی که پُر از فاطمه و چند علی‌است
چـشم بـد دور که این قافـله بـاشد بـر پا

لحظه‌ای گشت که افتاد زمان از حرکت            قبـل هر کـار همه هـاشـمیان با سرعت
می‌چکید از عرق روی جبین‌ها غیرت            جمع گـشتنـد همه دور خـدای عـصمت
که نـبـینـد نـظری سـایه‌ای از زینب را

روضه خوان و نگران است و پریشان زینب            از غـم کـربـبـلا بی‌سر و سامـان زینب
پـای اربـاب شده دست به دامـان زینب            ترس دارد که به لبهاش رسد جان زینب
از بـرادر بـشـود آه در ایـن دشـت جـدا

یک به یک خیمه به خیمه همگی گشت بنا            چـادر فـاطـمـیـون مـرکـز این چـادرها
جرأتی نیست به چشمی‌که بچرخد اینجا            تا نـگـهـبـانِ هـمـه اهـل حـرم شد سـقـا
وای از روز دهم غارت و بی‌رحمی‌ها

خـیــمـه اکـبـر لــیــلا چـه تـمـاشـا دارد            این پسر ارثـیـه از کـوثـر و طاها دارد
مـثـل عـبـاس عـلی قـامـت طـوبـا دارد            لافـتی گر که به شأنـش بـرسد جا دارد
کـاش جسمش نشود پخـش میان صحرا

مادری بـین حـرم نـغـمه لالایی خـوانـد            آب انـدازه کـافی به عـزیـزش نـوشـاند
بین آغوش خودش گل پسرش را خواباند            تـا دم صبـح عـلی در بـغـل مادر مـانـد
نـخورد غـصه که این قـافـله دارد سـقا

تخت شاهی رقـیه است سر دوش عـمو            مثل زهراست همه هیبت او موی به مو
شکرچون فاطمه‌اش نیست شکسته پهلو            یا ندارد ردی از سیلی و از هاله به رو
کـاش از نـاقه نـیـفـتـد شب تاریک خـدا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

پـیـش درگـاه خـدا قـافـلـه بی مثلی‌است            کاروانی که پُر از فاطمه چند علی‌است

شکرچون فاطمه او نیست شکسته پهلو            یا ندارد ردی از سیلی و از هاله به رو

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

فــرق دارد حــرمـی بـا هـمـه چـادرهـا            خیمه نـجمه پر از نقل نبات است و قبا
رخـت آورده که دامــاد کـنـد قــاسـم را            شب عـقـدش به سـرش نـقـل بـپاشد اما
سنگ شد نقل سرش سرخی خون گشت حنا

ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آیـنـه در آیـنـه تـابـیـد عـالـم شـد عـلـی            نَفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی
اولین صبحِ ظهورِ حَیِ اعـظم شد علی            حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی


با علی جان میدهیم و با علی تب می‌کنیم
حرفِ مولا می‌زنیم و مشقِ زینب می‌کنیم

آنکه اقیانوسِ آرامِ علی شد زینب است            آنکه او آغاز و انجامِ علی شد زینب است
آنکه او معنایِ اسلامِ علی شد زینب است            آنکه آمد زینتِ نامِ علی شد زینب است

ما نمی‌فهمیم از این اوج این اعجاز هیچ
شعرها را ساده‌تر می‌گویم اما باز هیچ

او هزاران شیرزن بود او فقط زینب نبود            او ظهورِ پنج تَن بود او فقط زینب نبود
سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود            او حسین و او حسن بود او فقط زینب نبود

شـد تــمـام آیـۀ قـالـو بـلا وقـتی رسـیـد
با نزولش کربلا شد کـربلا وقتی رسید

شرحِ لیلی را اگر منزل به منزل گفته‌اند            شرحِ این تشریف را جمعِ مقاتل گفته‌اند
کعبه را با بودنش در راه، محمل گفته‌اند            گَردِ صحرا نه غبارِ پرده را دل گفته‌اند

به حسینش که دل زینب به‌دست اکبر است
پرده‌ها‌ی محملِ زینب به‌دست اکبر است

کَـشتیِ کـربُبلا در کـربـلا پهـلو گـرفت            خواست تا پائین بیاید آسمان زانو گرفت
تا بیاید جبرئیل از شهپرش جارو گرفت            او نه از عباس، جان عباس از بانو گرفت

پایِ او بـر زانـویِ مردانۀ عـبـاس بـود
بـعدِ بـابـا دستِ او بـرشانـۀ عبـاس بود

دورِ خود تا دید اکبر را خیالش جمع شد            عون و عبدلله و جعفر را خیالش جمع شد
دید در گهواره اصغر را خیالش جمع شد            بِینِ خمیه چند دختر را خیالش جمع شد

دید فوجِ دشمنان را گفت عباسم که هست
نیزه و تیغ و سنان را گفت عباسم که هست

ناگهان بی‌حال شد گودال را وقتی که دید            روضه‌اش اطفال شد گودال را وقتی که دید
ماتِ استقبال شد گودال را وقتی که دید            حرمله خوشحال شد گودال را وقتی که دید

آمـد و اُفـتـاد بـر پـایِ بـرادر: بـازگَـرد
جانِ خواهر جانِ من نَه جانِ مادر بازگَرد

شامِ غـم شد وای اکـبر را نمی‌بیند چرا            عون و عبدالله و جعفر را نمی‌بیند چرا
وای در گهواره اصغر را نمی‌بیند چرا            بِینِ حـجمِ شعـله دخـتر را نمی‌بیند چرا

خیمه از شعله اُفتاد و عزیزی سوخت سوخت
زیرِ آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت

بسکه اُفتاده زمین در پا توانی نیست نیست            می‌دَود سمتِ برادر حیف جانی نیست نیست
دیر شد تا او بیایَد ساربانی نیست نیست            وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست

زیرِ تیغ و نیزه می‌گردد جوابی حیف نیست
ناقه و چشمِ حرامی و…رکابی حیف نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

با علی جان میدهیم با علی تب می‌کنیم            حرفِ مولا می‌زنیم و مشقِ زینب می‌کنیم

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر علیه‌السلام صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

پشتِ خیمه قـبرِ اصغر را نمی‌بیند چرا            بِینِ حـجمِ شعـله دخـتر را نمی‌بیند چرا